رادین هشت و ماه و نیمه
سلام عزیز دلم پسر خوبم تو رو از هر چی توی این دنیاست بیشتر دوست دارم. نفس مامان دیروز برای اولین بار برام بای بای کردی. یعنی چند روز پیش هم این کار رو می کردی ولی مشتتو بهم نشون می دادی و بلد نبودی درست بای بای کنی ولی دیروز تونستی، آفرین پسر گلم تازه واسه اولین بار هم وقتی بابا رفته بود دنبالت که تو رو از مهد بیاره خونه براش گریه کردی. جونممممممممممممم بابا حسابی ذوق کرده بود. پسر گلم عاشق ماسته البته ماستش باید شیرازی یا سون باشه. بستنی دایتی هم دوست داری ولی بعضی اوقات باید به زور بهت بدم . بقول خنده های رادینی خخخخخخخخخخخخخخخخخخ
آره این صدای خنده ی توه وقتی که می خوای به مسخره برامون بخندی جون دلم. یه مدت هم هست که صدای قوررررررررررررر مثله قورباغه از خودت در میاری وقتایی که داری بازی می کنی و سرت تو کار خودته و حواست به ماها نیست این صدا رو در میاری. وقتی هم می بینی تو مشت بابایی یه چیزی هست یا من دارم تو کیفم دنبال یه چیزی می گردم مثله آدم بزرگا گردنتو می کشی تا ببینی اون تو چی هست. یکی دو هفته ای هم هست که دست می گیری به مبل و بلند می شی وروجک هنوز ربع متر داری می خوای راه بری؟؟؟؟؟؟؟؟ تازه راه هم که نمی ری مستقیم رفتی سر اصل مطلب دست می گیری به مبل و می دویی. الانم دیگه بعد از چند بار زمین خوردن و گریه کردن مفهوم ارتفاع رو فهمیدی و همینجوری خودتو ول نمی کنی اول مطمئن می شی به یه جای با ثبات مثله مبل یا دست مامان تکیه دادی بعد بلند می شی یا راه می ری. خلاصه همه ی وقت مامان و بابا رو پر کردی و حسابی مشغول تو هستیم یا من دنبالتم یا بابا حتی یه لحضه ازت غفلت نمی کنیم که مبادا خدای نکرده بیفتی یا بخودت آسیب برسونی.