رادين رادين ، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 23 روز سن داره

نی نی آزی و بابا منصور

تولدت یه سالگیت مبارک عزیزمممممممممممممممممممممم

عشقممممممممم 5 شنبه ١٨ مهر ١٣٩٢ تولد یک سالگیت بود که البته بخاطر مریضیت مختصر گرفتیمش همراه عمو اینا و عمه میترا و مامان مهین و بابا باقر و بچه ها.  قربونت بشم انشا الله هزار ساله بشی منو بابا عاشقتیم عزیزم. می پرستیمت البته بعد از خدا!!! یه خورده نا آروم بودی ولی با بچه ها خیلی خوشحال بودی. می بوسیمت هزارررررررررررر تا   تولدت مبارکککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککک حالا بعد عکسهاتو می زارم تو وبت. قرار هم هست اگه خدا بخواد ببریمت آتلیه. جون دلم   ...
25 آذر 1392

پسر نازنینم

    سلام عزیزم یه مدته دیر به وبت سر می زنم. ببخشید خیلی سرم شلوغه.  عشق مامانی دیگه داره واسه خودش مردی می شه.      جون دلم. ولی تازگی ها یاد گرفتی بدجور جیغ می زنی. آخه چرا مامان؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ لوس شدی نه.                 فهمیدی وقتی جیغ می کشی منو بابایی تسلیم می شیم نامرد؟       قربونت بشم. چند شب پیش بردیمت دسته ی عاشورای حسینی خیلی تعجب کردی تازه وقتی سر و صدای تبل و سنج و ... رو شنیدی دستتو می رقصوندی فکر کردی آهنگه خخخخخخخخ عشقم همچین زل زده بودی به دسته و پرچم و ... که اگه تا یک ساعت دیگه هم نگهت می داشتیم تکو...
25 آذر 1392

بیماری سختتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت رادین جان

عزیز مامان الهی برات بمیرم چی کشیدی این چند روز. مامی جون از بعد از ظهر روز ٣ شنبه یه ویروس لعنتی باعث شد دچار اسهال استفراغ تب و دل پیچه و ......... شدی پدرمون در اومد ٢ روز بیمارستان بستری شدی منو بابایی بالا سرت گریه کردیم، پیر شدیم، آب شدیم. هییییییییییییییییییییییییییییییییییی نمی دونی چه روزایی داشتیم./ بعدش با رضایت خودمون مرخصت کردیم گفتم بیمارستان نمونی بدتر نشی مریضی های دیگه نگیری خودم یه هفته است دارم ازت مواظبت می کنم ولی هنوز اسهالت بد نیومده بقول مامان مهین دارم چکشی بهت او آر اس می دم با سرنگ بهت دارم و آب و شیر و ... می دم. انقدر این روزا کثیف کاری کردی از اسهال و استفراغ و من لباس و ملافه و زیر انداز و... شستشو کردم ک...
11 آذر 1392

اولین قدمهای رادین

  عزیزم عشقققققققققققققققققققققق مامانی الان چند روزه داری تاتی تاتی می کنی و ٢-٣ متر رو بدون هیچ کمکی مستقل مستقل راه می ری نفسممممممممم دستاتم بالا می گیری تو هوا انگار اینجوری تعادل پیدا می کنی و راه می ری جونممممممممممممم. قربون راه رفتنت بشم چشام کف پاهات. چقدر هم ذوق می کنی ازت کلی فیلم گرفتیم. یه مسری رو می ری وقتی به مقصد مورد نظرت می رسی بلند مثله ماه هورا می کشی و برای خودت دست می زنی. انقدر منو بابایی ذوق می کنیم که نزدیکه بیاییم یه هو قورتت بدیم. عزیزم امیدوارم با این قدمها پله های ترقی و موفقیت رو طی کنی و آینده ی روشنی داشته باشی. الهی امین. انشا الله همیشه سالم و سلامت باشی و خوش و خرم بمونی. امین ...
18 آبان 1392

اولین بیماری سخت رادین کوچولو

الهییییییییییییی مادرت برات بمیره سلام عشق مامانی رادین جان این 2 هفته منو بابایی مردیم و زنده شدیم عشقم. 2 هفته کامل مریض بودی سرماخوردگی ویروسی. ولی چه مریضی پدرت دراومد. اسهال و استفراغ شدید. تب بالا. آبریزش بینی سرفه چرک سینه. بی اشتهایی و... حتی حاظر نبودی شیر منم بخوری. اگرم می خوردی مثله آبشار بالا می اوردیش. دیگه منو بابایی داشتیم می مردیم از ناراحتی و غصه انگار زیر جگرم آتیش روشن کرده بودن شب تا صبح ناله و گریه می کردی و بالا می اوردی و منو بابا بالا سرت بیدار بودیم و گریه می کردیم. بماند چقدر بهت رسیدگی کردیم و تمام مدت 2 تا در بست در خدمتت بودیم ولی ای کاش سلامت بودی همه ی این خستگی ها فدای یه تار موت. 3 تا دکتر بردیمت تا الا...
20 مهر 1392

دقه دقه یا ق ق ق

عشق مامانی پسر گلم دیگه کامل راه می ره شکر خدا و یه چند روزی هم هست صداهای عجیب از خودت در میاری انقدر بامزه می گی که می خوام بخورمت. رادین گلم یا می گه دَقَ دَقَ یا قِ قِ قِ خیلییییییییییییییییییییییییییییی ناز و بامزه قربونه اون دَقَ دَقَ گفتنت بشم من ...
8 مهر 1392