رادين رادين ، تا این لحظه: 11 سال و 6 ماه و 27 روز سن داره

نی نی آزی و بابا منصور

رفتارهای رادینی:

روش شیر خوردن: عزیز دلم همیشه واسه شیر خوردن می زنی رو سینه خودت و می گی مه مه، مه مه و وقتی داری شیر می خوری حتما با دوتا دست موهاتو می گیری و باهاشون بازی می کنی قربون اون موهای لختت بشم فکر کنم اینجوری ریلکس می کنی. و دوست داری با شیر خوردن بخوابی. روش پی پی کردن: عشقم خیلی وقتا که پی پی می کنی اگه ازت بپرسم یا هیچ چی نمی گی یا می گی پِ پِه و اگه پی پی نکرده باشی وقتی ازت می پرسم پی پی کردی؟ می گی نه. و واقعا هم که همیشه راستشو می گی. موقعی هم که می برمت تو حمام بشورمت تا زمانیکه دمای آب مناسبت نشه مرتب تکرار می کنی داغه داغه. گلم الان هم که یه مدته کمتر تو شب جیش می کنی و اغلب وقتی می ری بیرون از خونه پی پی نمی کنی و موقعی که می...
6 بهمن 1392

پسرم. نفسم معذرت می خوام

عزیز دلم عشق مامان پسر خوب و مهربونم . الهی قربون اون خنده هات بشم مامان اومدم ازت عذر خواهی کنم بخاطر تمام خستگیهام و ناتوانیهام. بخاطر همه ی بی حوصله گی هام. ببخشید. می دونم اونجور که باید توانایی رسیدگی بهت رو ندارم عشقم. نمی شه هم بخاطر شرایط سختم از تو انتظار داشته باشم منو درک کنی یا کمتر بچگی کنی عزیزم. یه مدته بابایی واسه کارش رفته شهرستان. منو تو تنهاییم و من مسئولیت رسیدگی به تو رو یه نفره دارم. خیلی خسته می شم عزیزم . هم باید ببرمت مهد بعدش برم سرکار. بعد بیاییم خونه و اون موقع که تو تازه منو می بینی و خوشحالی و دوست داری باهام بازی کنی من خسته هستم و کلی کار دارم. از غذا پختن و رسیدگی بتو و آماده کردن وسایل فردای مهدت و نظاف...
22 دی 1392

پا. دست. آهنگ

      پاهای ناز پسرم عزیز دلم نمی دونم چرا انقدر پاهای کوچولو و خوشکلتو دوست داری. همه اش می گی پا پا پا و به هر چی که به پا مر بوط می شه بشدت علاقه داری. به کفش جوراب  و رو فرشی. تو خونه اصلا بدون جوراب نمی گردی اگرم بابایی از پات درشون بیاره داد و بیداد راه می ندازی و می گی پاااااااااااااااااااااااااااااا   یا مجبورمون می کنی هی رو فرشی پات کنیم بعد باهاشون با ذوق راه می ری ولی چون تو این کار حرفه ای نیستی از پات در میاد دوباره جیغ می زنی پاااااااااااااااااااااااااا که یعنی بیایین پام کنین.    وقتی هم حوصله ات سر می ره می خوابی با پاهات بازی می کنی یا با خنده بم...
7 دی 1392

شب یلدا

عزیز دلم عشقم مادر هزارتا می خوامت. خدایا شکر بخاطر وجود نازنینش . شکر بخاطر لطافت دستاش بخاطر بامزه گیاش فضولیاش و سلامتیش. عشق مادر وجودم همه ی زندگیم شدی نفسم. دیشب دومین شب یلدا رو با ما بودی گلم. رفتیم خونه مامان مهین و بابا باقر با عمو مهرداد اینا پریا و دایی اینا. خیلی بهت خوش گذشت هندونه خوردی کثیف کاری کردی و البته کلی فوضولی کردی. قبلشم بردیمت دکتر واسه مهدت برگه سلامت بگیریم. هی می گفتی دکتر البته به زبون ناز و بامزه خودت. قربونت بشم وقتی از بس دکتر رفتی اسم دکتر و دارو رو خوب بلدی بگی الهی بمیرم برات. وقتی هم که واسه حرف زدنت ذوقتو می کنیم و می گیم زبون رادینی داره حرف می زنه سریع زبونتو نشونمون می دی. آخ پسر ...
1 دی 1392

پیشرفت های رادینیییییی

سلام پسر خوبم مامان جون نمی دونی چقدر دوستت دارم و چقدر دلم می خواد همیشه خوشحال و شاد باشی و آینده خوبی داشته باشی عزیزم. جیجر مامان ولی تو بابایی رو بیشتر از من دوست داری و همه اش می گی بابا!!! دست می ندازی دور گردنش و فقط اونو می بوسی و می زاری ببوستت. نامرد. هرچند من خوشحالم که انقدر بهش وابسته ای و بهم محبت دارین. اصلا هم حسودیم نمی شه. دلم می خواست پسرم بیشتر بابایی بشه تا مامانی. بوس جیجر مامان. هر چی هم که می خوای اگه نتونی منظورتو بهمون بفهمونی به زبون آلمانی می گی ناین !!! خخخخخخخخخخ واست دستکش گرفتیم خیلی کوشولون عاشقشونی و می گی دس که یعنی دست کش رو تنم کن. می گی ماشی  یعنی ماشین و قون قون یعنی صدای ماشین. از اعداد ب...
26 آذر 1392

تولدت یه سالگیت مبارک عزیزمممممممممممممممممممممم

عشقممممممممم 5 شنبه ١٨ مهر ١٣٩٢ تولد یک سالگیت بود که البته بخاطر مریضیت مختصر گرفتیمش همراه عمو اینا و عمه میترا و مامان مهین و بابا باقر و بچه ها.  قربونت بشم انشا الله هزار ساله بشی منو بابا عاشقتیم عزیزم. می پرستیمت البته بعد از خدا!!! یه خورده نا آروم بودی ولی با بچه ها خیلی خوشحال بودی. می بوسیمت هزارررررررررررر تا   تولدت مبارکککککککککککککککککککککککککککککککککککککککککک حالا بعد عکسهاتو می زارم تو وبت. قرار هم هست اگه خدا بخواد ببریمت آتلیه. جون دلم   ...
25 آذر 1392

پسر نازنینم

    سلام عزیزم یه مدته دیر به وبت سر می زنم. ببخشید خیلی سرم شلوغه.  عشق مامانی دیگه داره واسه خودش مردی می شه.      جون دلم. ولی تازگی ها یاد گرفتی بدجور جیغ می زنی. آخه چرا مامان؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ لوس شدی نه.                 فهمیدی وقتی جیغ می کشی منو بابایی تسلیم می شیم نامرد؟       قربونت بشم. چند شب پیش بردیمت دسته ی عاشورای حسینی خیلی تعجب کردی تازه وقتی سر و صدای تبل و سنج و ... رو شنیدی دستتو می رقصوندی فکر کردی آهنگه خخخخخخخخ عشقم همچین زل زده بودی به دسته و پرچم و ... که اگه تا یک ساعت دیگه هم نگهت می داشتیم تکو...
25 آذر 1392

بیماری سختتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتتت رادین جان

عزیز مامان الهی برات بمیرم چی کشیدی این چند روز. مامی جون از بعد از ظهر روز ٣ شنبه یه ویروس لعنتی باعث شد دچار اسهال استفراغ تب و دل پیچه و ......... شدی پدرمون در اومد ٢ روز بیمارستان بستری شدی منو بابایی بالا سرت گریه کردیم، پیر شدیم، آب شدیم. هییییییییییییییییییییییییییییییییییی نمی دونی چه روزایی داشتیم./ بعدش با رضایت خودمون مرخصت کردیم گفتم بیمارستان نمونی بدتر نشی مریضی های دیگه نگیری خودم یه هفته است دارم ازت مواظبت می کنم ولی هنوز اسهالت بد نیومده بقول مامان مهین دارم چکشی بهت او آر اس می دم با سرنگ بهت دارم و آب و شیر و ... می دم. انقدر این روزا کثیف کاری کردی از اسهال و استفراغ و من لباس و ملافه و زیر انداز و... شستشو کردم ک...
11 آذر 1392